من ادم آرومیهستم خیلی زودم عصبانی نمیشم ولی اگه خون جلوی چشممو بگیره واقعا دیگه ترسناک و سلیطه میشم و میدونم اگه آب باشه انقدری شناگر هستم که تا مرز کشتن کسی پیش برم مخصوصا اگه مذکر باشه اون روی سگم خیلی وحشی تر وهار تر میشه طوری که حتی اون لحظه اسم خودمم یادم نمیاد فقط میدونم پر از خشمم و باید عامل خشممو از بین ببرم نه با حرف آروم میشم نه با فحش خالی میشم، اینجور لحظهها به طرز عجیبی آرزوی پسر بودن میکنم چون اون خشم و نفرت درونم با ظاهر ظریف و دخترونم نمیخونه و به شدت احساس ضعف میکنم این باعث شده به داشتن اسلحه فکر کنم حتی وقتی به بعدشم فکر میکنم ذرهای پشیمون نمیشم و منطقو به کلی میبوسم و میزارم کنار...
بازدید : 279
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 19:37