loading...

دلنوشته

جایی برای نوشتن نانوشته هایم

بازدید : 323
سه شنبه 19 آبان 1399 زمان : 5:37

وقتی جلوی آینه می‌ایستم و به خودم خیره میشم وسعی میکنم تمام خطوط صورتمو از بر کنم 1احساسی ته دلم هست که میگه من چقدر این قیافه رو دوست دارم من شیفته‌ی این چشمام من از بین تمام ابرو‌های دنیا همینارو دوست دارم، این لبخندی که وقتی رو گندم زار صورتم نقش میبنده انگار که کودکی بازیگوش سنگی بندازه وسط دریاچه‌ی آروم و اونو پر از چین و شکن کنه و من تک تک این چین و شکنارو دوست دارم، من عاشق این چاهم که تهش نشتی داره...

این احساس برای من خیلی قدیمی‌نیست 1زمانی از همه‌ی اینا بیزار بودم و به دنبال تغییرشون میدویدم موفقم شدم و الانم مخالف زیباتر شدنشون نیستم ولی دوستشون دارم چون باید دوستشون داشته باشم چون دیگه هیچوقت به غیر از امروز به غیر از این لحظه نمیتونم اینطوری نگاهشون کنم اینطوری پیداشون کنم زمان خیلی زود میگذره خیلی قدر خودتو بدون دختر تو خیلی زیبایی...

می شود که می شود
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی