با اینکه خستم اما خوابم نمیبره داشتم به این فکر میکردم که 1آدم مگه چقدر میتونه مثل من باشه به نظرم آدم جالبی هستم با اینکه اینجا همیشه از غمها و نا امیدیها و خستگیام مینویسم اما بیرون از اینجا هیچوقت نشده اینو بروز بدم یا خیلی کم ممکنه این اتفاق بیوفته با اینکه شاید انقدر حرف واسه گفتن داشته باشم که نشه حتی تو دریا غرقش کرد اما در مقابل دیگران بیشتر شنونده بودم تا گوینده 1وقتایی داشتم جون میدادما اما جلوی کسی که به امید احتیاج داشت دم از شادی و امید زدم، به دروغ، حتی گاهی از نوشتن غمهام در اینجا احساس گناه میکنم حد اقل دفتر و مدادم با نقش بستن غمهای من غمگین و از نا امیدیام نا امید نمیشدن شاید واقعا نا خواسته اشتباه بزرگی مرتکب شدم، من خود خواهانه رفتار کردم و بابتش واقعا متاسفم...
اما قصد ندارم این گوشهی دنیا رو از خودم بگیرم حتی به غلط...